بهم می گفت:خیلی دوستدارم پسرم بزرگ بشه و منو مامان صدا کنه.تا این حرفو زد یاد مادر شهیدی افتادم که میگه هر سال روز مادر که میشه تو خواب میبینم که پسرم  روی سرم گلاب می پاشه وهدیه ای به من میده پیشانیمو میبوسه.وهر هفته پنج شنبه ها که تو گلزار شهدا میرم سر خاکش وقتی که خاکشو میشورم.ناگهان از دل قبر پسر م منوچندبار صدا میکنه و میگه:مامان!مامان!

سه بار این کارو انجام میده منم سرمو روی خاکش میزارمو باهاش دردو دل میکنم.