پرسش:
همه انسانها دوست دارند مشهور و محبوب باشند با این حال چرا روایات از شهرت نهی کردند؟ آیا این نهی مقابله با فطرت انسان نیست؟

پاسخ:
هر کس به چیزى علاقه‏ مند است، بعضى به مال عشق مى‏ ورزند، بعضى دیگر به جمال، گروهى خواهان کمالند، ولى جمعى طالب مقام و شهرت و آوازه اند و این گروه اخیر را جاه‏ طلب مى‏ نامند، دوست دارند مردم همه به آنها احترام بگذارند، و به خانه آنها رفت و آمد داشته باشند، و به اصطلاح از دیگران یک سر و گردن برتر باشند، آخرین سخن، سخن آنها باشد و کسى روى حرف آنها حرف نزند، هر چند عقل و کفایت و درایت لازم براى این امور را نداشته باشند. این گونه افراد را جاه طلب و طالب اسم و آوازه و مقام مى‏ نامند.
این صفت رذیله سرچشمه بسیارى از مفاسد فردى و اجتماعى است، ..انسان را از خدا و خلق خدا دور مى‏ کند و او را براى وصول به مقصدش به دنبال گناهان خطرناکى مى ‏فرستد، و از همه بدتر این که در بسیارى از اوقات با صفات نیک مانند احساس مسؤولیت و تصمیم بر انجام وظیفه اجتماعى و لزوم مدیریت صالح در جامعه و امثال این‏ها اشتباه مى ‏شود. این صفت، پیوند نزدیکى با ریاکارى و تکبر و عُجب و خودپسندى دارد .

اخلاق در قرآن ج 3 ص 13
تأثیر مخرّب این رذیله اخلاقى در دین انسان به قدرى شدید است که در حدیثى از رسول خدا مى‏ خوانیم ؛
«دو گرگ درنده که در آغل گوسفندان رها شوند فساد و خرابى آنها بیشتر از حبّ مال و مقام در دین انسان مسلمان نیست ».
میزان الحکمه ج 1 ص 492
و فرمود ؛
« علاقه شدید به مقام ( و شهرت ) و مال، نفاق را در قلب انسان مى ‏رویانند همان گونه که آب سبزه را مى‏ رویاند».
المحجه البیضاء ج 6 ص 112
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام مى‏ خوانیم ؛
« کسى که طالب مقام باشد (و دلباخته آن گردد) هلاک مى‏ شود »
الکافی ج 2 ص 297
البته اسلام با مطلق مقام و شهرت و جاه و ریاست طلبی مخالفتی ندارد تا شما بگویید حکم اسلام در این رابطه خلاف فطرت است در روایت معصوم داریم که فرمود ؛

« کسى که ریاست را به ناحق طلب کند از اطاعت خداوند به حق محروم خواهد شد»
تحف العقول ص 237
از این حدیث این نکته استفاده مى‏ شود که ریاست‏ طلبى بر دوگونه است ؛ ریاست حق و باطل ؛
در بعضى از آیات قرآن مى‏ خوانیم که یکى از خواسته‏ هاى بندگان خاص خدا (عِبادُالرَّحْمانِ) این است که مى‏ گویند: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ اماماً؛ خداوندا! ما را پیشواى پرهیزگاران قرار ده» ( فرقان 74)
از این تعبیر به خوبى استفاده مى ‏شود که ریاست ‏طلبى همیشه مذموم نیست، بلکه به گفته «علّامه مجلسى» (رضوان الله تعالى علیه) در «بحارالانوار»، ریاست بر دو گونه تقسیم مى‏ شود، حق و باطل، سپس براى ریاست حق مثال به متصدى شدن مقام فتوا و تدریس و وعظ مى‏ زند و مى‏ گوید ؛

« کسى که اهلیت این کار را دارد و عالم به متون کتاب و سنت است و هدفش هدایت خلق و تعلیم مسائل دین باشد این از نوع ریاست حق است که گاه وجوب عینى یا کفائى دارد، ولى کسى که آگاهى از این امور ندارد یا آگاهى دارد ولى هدفش تنها شهرت ‏طلبى و جلب قلوب و تحصیل مال و مقام است این از نوع ریاست باطل است و این کار کسانى است که به صفت رذیله جاه‏ طلبى گرفتارند.»
سپس از بعضى از محققان نقل مى ‏کند که معنى «جاه» همان تملک دلها و نفوذ در آنهاست. و حکم آن حکم تملک اموال است، اینها همه از امورى است که جزء اهداف زندگى دنیا مى‏ باشد و با مرگ پایان مى‏ یابد و دنیا مزرعه آخرت است؛ پس کسى که از این امور زاد و توشه ‏اى براى آخرت برگیرد سعادتمند و خوشبخت است و کسى که آن را وسیله هوسرانى قرار دهد بدبخت و بیچاره است.
بحار الانوار ج 70 ص 147 به بعد
در واقع کسانى که مقام و آوازه را براى رسیدن به اهداف مقدس اجتماعى و انسانى و به تعبیر دیگر براى اهداف الهى مى‏ طلبند نه جاه طلبند و نه مقام پرست؛ آنها در خط امیرمؤمنان على علیه السلام حرکت مى‏ کنند که مى ‏فرماید: « آگاه‏ باشید! به خدا سوگند، خدائى که دانه را شکافت، و انسان را آفرید، اگر نه این بود که جمعیت بسیارى گرداگردم را گرفته و به یاریم قیام کرده‏ اند و از این جهت، حجت تمام شده است، اگر نبود عهد و مسئولیتى که خداوند از علماء و دانشمندان (هر جامعه) گرفته که در برابر شکم خوارى ستمگران و گرسنگى ستمدیدگان سکوت نکنند، من مهار شتر خلافت را رها مى‏ ساختم و از آن صرف نظر مى‏ نمودم و آخر آن را با جام آغازش سیراب مى‏ کردم»
نهج البلاغه خطبه 3