۹ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

رزوی زیاد در گرو تقوا...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابوالفضل پریمی

تربیت صحیح آمرزش گناهان....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابوالفضل پریمی

بخل مانع آسایش...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ابوالفضل پریمی

عزت علم...

تعدادی حشره کوچولو در یک برکه، زیر آب زندگی می کردند. 

آنها تمام مدت میترسیدند از آب بیرون بروند و بمیرند.

 یک روز یکی از آنها بر اساس ندای درونی از ساقه یک علف شروع به بالا رفتن کرد، همه فریاد می زدند که مرگ تنها چیزی است که عاید او میشود، چون هر حشره ای که بیرون رفته بود برنگشته بود.

 وقتی حشره به سطح آب رسید نور آفتاب تن خسته او را نوازش داد و او که از فرط خستگی دیگر رمقی نداشت روی برگ آن گیاه خوابید.

وقتی از خواب بیدار شد به یک سنجاقک تبدیل شده بود. حس پرواز پاداش بالا آمدنش بود. سنجاقک بر فراز برکه شروع به پرواز کرد و پرواز چنان لذتی به او داد که با زندگی محصور در آب قابل مقایسه نبود. تصمیم داشت برگردد و به دوستانش هم بگوید که بالای آن ساقه ها کسی نمی میرد ولی نمی توانست وارد آب شود چون به موجود دیگری تبدیل شده بود.

شاید بیرون رفتن از شرایط فعلی ترسناک باشد، اما مطمن باشید خارج از پیله تنهایی، غم و ترس، تلاش برای رفتن به سوی کمال عالی است! 

نویسنده :اریک امانوئل اشمی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابوالفضل پریمی

زشتی گناه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابوالفضل پریمی

نماز اول وقت،مرگ راحت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابوالفضل پریمی

ریختن گناه مثل برگ درخت...

سلمان می‌گوید :

 زیر سایه درختی نزد رسول خدا(ص) بودیم . 

آن حضرت شاخه‌ای را گرفت و تکان داد . برگ هایی از آن بر زمین ریخت

سپس حضرت فرمودند : نمی پرسید که چرا چنین کردم؟!️

 گفتیم : بفرمایید . 

فرمودند : هنگامی که مسلمانی به نماز می‌ایستد گناهانش مانند برگ‌های این درخت بر زمین می‌ریزد.

 وسائل الشیعه : ج۴ ، ص۳۰

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابوالفضل پریمی

بدترین دشمن...

امام على(ع): 

بدترین دشمن آدمى، خشم و شهوت اوست،

پس هر که آن دو را در اختیار بگیرد، مقامش بالا می رود و به هدفش برسد.

میزان الحکمه ج۸ ص۴۴۷

دخترکی با سنگ، بدنه ماشین پدرش را خراش می داد. پدرش از روی خشم چند ضربۀ محکم به دستش زد، غافل از اینکه آچار در دستش است. در بیمارستان دخترک انگشتانش را از دست داد. دختر ‌‌از پدرش پرسید: پدر، انگشتانم کی رشد می کنند؟ پدر از ناراحتی حرفی نمی زد. نشست و به خراشهای روی ماشین نگاه کرد. دختر نوشته بود: «دوستت دارم بابا». 

عصبانیت و عشق حد و مرزی ندارد. مشکل امروز جهان این است که "مردم" استفاده میشوند و "وسایل" دوست داشته میشوند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابوالفضل پریمی

محرم عشق حسین(ع)

دارد دوباره حال و هوا فرق می کند

حتی عبور ثانیه ها فرق می کند

این روزها که بغض، دلم را گرفته است

با روزهای قبل چرا فرق می کند

این پرچم سیاه همین بیرق و علم

حاکی ست با همیشه فضا فرق می کند

دارند بچه ها کتیبه به دیوار می زنند

حتی سروده ی شعرا فرق می کند

یک راست می روم سر اصل مصیبت ام

آقای من عزای شما فرق می کند

هر چند کعبه کعبه و بیت الهی است

اما هوای کرببلا فرق می کند

آقا نگیر خرده اگر شور می زنند

عشق تو با همه به خدا فرق می کند

" باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است  "

آقا ببخش حال خودم هم عوض شده

این است جای قافیه ها فرق می کند

تا گفت: «یا اخی» دلش بی قرار شد

سوز صدا و سوز صدا فرق می کند

بانو نشسته بود و سری روی نیزه بود

اینجا... غروب با همه جا فرق می کند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابوالفضل پریمی